در بسیاری از کشورها مشکل حرکت اسلامی این است که گسترهی دعوت فراتر از قدرت جذب رهبری برای آن بوده است؛ البته این مسأله چندان مهم نیست چون دعوتها در آغاز و در مرحلهی گسترش با چنین سرنوشتی روبرو میشوند.
بیداری اسلامی معاصر در هر سو گسترش یافته و شعاع آن شرق و غرب را فرا گرفته است و به سبب آن گسترهی حرکت اسلامی هم رشد کرد و وسعت یافت. اما در برخی از کشورها نتوانست رهبرانی را جذب کند که پا به پای روند رو به رشد دعوت حرکت کنند؛ نه در حوزهی فکری، نه در حوزهی تربیتی و نه سیاسی.
رهبران مخلص حرکات اسلامی باید این مهم را در نظر بگیرند و در اندیشهی جبران آن برای آیندهی حرکتها باشند.
نخستین وظیفهی رهبران آن است که بدانند اخلاص و فداکاری در راه دعوت یا داشتن پیشینهی تاریخی برای عمل به آن – به این خاطر که هر یک از این مؤلفات ارزش خود را دارد – نیازمند آن است که رهبران مورد نظر توانمندی فکری و روحی و عملی را در کنار شرایط ایمانی، اخلاقی و رفتاری با خود داشته باشند؛ به همین خاطر بر آنان واجب است این شروط را کامل کنند تا اهداف به مورد نظری که از حرکات اسلامی انتظار میرود دست یابند.
منظورم از رهبری، الزاماً فردی نیست که در رأس هرم مسؤولیت اداری قرار دارد بلکه مجموعهای است که برنامهریزی میکند، جهت حرکت را مشخص مینماید و توانمندی نیروهایش را بروز میدهد: آنان را به جای ویرانی به سازندگی، به جای جدل به عمل و به جای بیهودگی به جدیت سوق میدهد.
رهبران مخلص نباید راه را رهبران جوان تنگ کنند و مانع کارشان شوند؛ نباید جلوی بروز استعدادهای نوین و قدرت فزایندهی آنان را بگیرند؛ باید دست به دست هم دهند و رهبرانی را آماده کنند تا در آینده زمام امور در دست افراد توانمند، امین، مورد اعتماد و کاردان قرار گیرد.
ما به راهبران فکری، تربیتی و سیاسی نیازمندیم و این کاری بود که امام بنا انجام داد؛ او برای پس از خود مردانی را آماده کرد که در عهد و پیمانی که با خدای خود بسته بودند [تا پایان حیات] صادق ماندند؛ برخی به آرزوی خود رسیدند و برخی هنوز [شهادت را] انتظار میکشند و هیچ گونه تغییر و تبدیلی در کار به وجود نیاوردهاند. اگر اخلاص امام بنا در دعوت نبود و این افراد را برای بعد از خود آماده نمیکرد، بیشک حرکت تا امروز پا بر جا نمیماند و همانند بسیاری از احزاب زمینی و قراردادی از هم میپاشید.
نظرات